دلم را بی هیچ بهانه ای به تو بخشیدم
آغوشم را بی محابا برایت باز کردم
دستانم را بدون هیچ تاملی برایت سایبان کردم
چشم هایم را به خاطر دل تنگیت بارانی کردم
صدای ساعت ها.دقایق و ثانیه های نبودنت را
در ذهنم می شمارم.
ولی....تو! ! !
کجا یی؟ که این همه حماقت را ببینی و به
من دیوانه بخندی و بروی..........
نظرات شما عزیزان: