هم نفس
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, توسط سولماز |

وقتی که چشمم بهت افتاد:قلبم شروع به تپیدن کرد و

گونه هایم از شوق دیدارت سرخ شد.ایستاده بودم و

نگاهت می کردم.تو هم با آن چشمانت که همیشه پر

از غرور مردانه ات است.به من خیره شده بودی و

من تمام دنیایم را درآن نگاه عاشقانه ات دیدم.

وای که چه لذتی داشت وقتی از لبانت با آن

آهنگ دلنشین صدایت شنیدم که گفتی:دوستت دارم! ! !

نا خداگاه خودم را در آغوشت رها کردم و

با اشک شوق تمام غصه هایم را از یاد بردم و

تنها به تو نگاه می کردم که تو خوده خوده  خوده

       عشقی ونیمه ی گمشده ی وجودم

      حالا باتو کامل شدم

         حالا حتی سخت ترین شرایط زندگی

         با حضور تو آسان می شود.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.