نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, توسط سولماز |

     

   ساده نیست.....گذشتن....

 

        ازکسی که گذشته هایت را ساخته!!! 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, توسط سولماز |

در طلوعی زیبا بیدار شدم......

           گشتم:نبودی

           صداکردم:نشنیدی

              نگاه کردم:رفته بودی

رد پاهایت را باچشم دنبال کردمClick to view full size image

به ساحل رسیدم ولی......دیگر هیچ هیچ هیچ.....

         کجایی همدم شبهای تنهاییم؟؟؟؟؟؟

       

          

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, توسط سولماز |

من امشب....دستها را برده ام بالا و از عمق وجود خود

خدایم را می دهم اواز. چه می خواهی تو امشب من نمیدانم:

ولی من از  برای رفع غمهایت برای قلب زیبایت

برای ارزوهایت. به درگاهش دعا کردم ومیدانم!

خدا از ارزوهایت خبر دارد.یقین دارم!

           دعاهایم اثر دارد....

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط سولماز |

من تموم زندگیمو پای عشق تو گذاشتم

خرج احساس تو کردم هرچی داشتم و نداشتمa28.jpg

واسه ناز اون نگاهه مشکی دلمو زدم به شبها

سیب ممنوعه را چیدم مثل ادم واسه حوا

بین خطهای رو دستت خط زندگیمو دیدم

رو بوم کهنه ی دل طرح عشقتو کشیدم.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط سولماز |

در این تنهایی شدم              هم درد سرما...........

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 13 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.