نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط سولماز |

رفتنت را نظاره گر بودم

            اما

بی تو مدت هاست صبورانهc26c4efafee427ca7a467fcbbd7f80cc-300

چشم به جاده دوخته ام........

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 مهر 1391برچسب:, توسط سولماز |

تکیه ات به درخت.نگاهت غمگین.لب هایت پراز زمزمه

در ژرفای وجودت غوغا و افکارت پریشان.

شاید: با آن نگاه غمگین وقلب پر آشوبت

دنبال کسی هستی!

بغضم را فزو دادم

            اشکم را پنهان کردم

              چرا؟؟؟

در کنارت هستم.غرورت را بشکن

               و

          نگاهی بنداز.....!!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, توسط سولماز |

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع.ولی لبهایم

هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم درشهر

هیچکس!هیچکس اینجا به تو مانند نشد

هرکسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شعرا

      عاقبت با قلم شرم نوشتند:

            نشد...!!!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, توسط سولماز |

من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم!

که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود

و من........

           روبه روی تو........

                   می توانم تمام شعرهای نگفته دنیا را یک جا بگویم.

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, توسط سولماز |

چقدر باید بگذرد؟؟

تا من....

در مرور خاطراتم

وقتی از کنار تو رد می شوم

      تنم نلرزد........

      بغضم نگیرد......

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.